بچه ها این مطلبو بخونین خییییییییییییییییییییلی قشنگه


برای رسیدن به تو بارها زمین خوردم و بلند شدم،بارها تمام لباسهایم خاکی شدند ،بارها در غبار جاده ها گم شدم ، بارها در قاب لحظه ها به سکوت نشستم . به هرکجا می رسیدم سَرَک می کشیدم تو نبودی .پاهایم خسته تر از آن بودند که استوار بمانند. ز بس دویده بودند، تجربه دویدن را فوت آب بودند ، فریادهایم دگر نمی رسیدند به تو .

هنوز هم می گویم ، هنوز هم می خوانمت ، هنوز هم امید فردا را هجی می کنم ، هنوز هم می سرایمت ، هنوز هم پاهایم نیمه رمقی دارند که به دنبال تو بگردند . هنوز آسمان آنقدر بخیل نشده است که بر تن خسته من ، بارانش را نباراند. هنوز لبهایم تکان میخورند و زمزمه شان نام آبی توست ، هنوز قدرت سکوت را میتوان شکست داد و فریاد خفه شده در گلو را از بند اسارت آزاد کرد . هنوز نوشته هایم جان دارند و هر روزی که می گذرد الفبای زندگی را تکرار می کنند .  
دنیا کوچکتر از آن است که لبخند را از من بگیرد و تلخی نبودنت را به رخ دلتنگی هایم بکشد و شیرینی زندگی را از من بدزدد.
من برای رسیدن به تو عشق را از پروانه ، استواری را از کوه ، انتظار را از شب ، مهربانی را از ستاره ، بخشندگی را از باران و امید را از پسربچه دست فروش سرکوچه مان عاریه گرفته ام، که برای رسیدن به دوچرخه آرزوهایش امید را صندوق پولهایش جا داده .
من برای رسیدن به تو فاصله ها به هم زنجیر کرده ام ، نگاه مهربان خداوند را با اشکهای شبانه ام خریده ام ،
و من تو را از خدایی میخواهم که تمام هستی ام از اوست

نظرات 1 + ارسال نظر
فلاح شنبه 12 شهریور 1390 ساعت 01:49 http://bazigare.loxblog.com

سلام اگر شما علاقه مند به حرفه بازیگری هستید همین امروز ثبت نام کنید

www.bazigare.loxblog.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد